احساس رها شده
يكشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۶:۴۹ ق.ظ
سالها گذشت،احساس جوانم را در اوج تنهایی رها کردم تا از زندگی پر سوز وگدازش خود را جداکنم غافل ازاینکه تنها کسم همین احساس تنها مانده همیشه چشم براه بود.
حالا او هنوز جوان مانده و من دیگر تاب هم پرواز شدن با رویا های زیبای او را ندارم.
امید برای رسیدن ، انگیزه پرواز بود.هرچه بال و پر زدم جز غبار چیزی بیش ندیدم چون در آسمان نبودم و در آشیانه تجسم پرواز برایم تمرینی بیهوده بود. با آنکه هرگز به آسمان نرسیدم اما هنوز پرواز از یاد احساسم نرفته.
- ۹۲/۱۲/۰۴
- ۱۸۸۱ نمایش