اوج سرخی قفس
چهارشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۲۵ ب.ظ
همیشه وقتی احساسم شروع به دویدن میکند ، از کلمات جلوتر میافتد تا جایی که دیگر ذهنم نمیتواند بین واژه ها و جایی که احساسم رسیده کلمه مشترکی پیدا کند تا جای آنرا نشان دهد و من میمانم و یک دنیا احساس پرپر شده و رها که به هر سو روان است . آنقدر پرسه میزند که خسته تر از پرنده ای که تا عمق آبی آسمان باد پیموده ، به آغوش قفسی که به سختی میتپد باز میگردد .
او باز هم تنها می رود و تنها بازخواهد گشت و همواره تنها از عمق آبی امید به اوج سرخی قفس خواهد نشست.
قبل از اجرای پخش کننده فوق ، از طریق پنل مدیایی که پایین همین صفحه و در زیر بخش نظرات است ، ملودی آنلاین سایت را قطع کنید .
دریافت
دریافت
- ۹۴/۰۲/۱۶
- ۲۲۹۴ نمایش